چند رباعی: در سینه غمی ز شرم رویت
دارم در دل، شرری به شوق
کویَت دارم اندیشة دیگری ندارم جز
تو چشم نگران دل به سویت
دارم *** با عشق خوش است زندگی؛
عاشق باش! شیدا شو و مست زندگی؛
عاشق باش! فارغ شو و کار عشق، یکباره
به صدق بسپار به دست زندگی؛
عاشق باش! *** این، عشق نبود؛ یک هوس
بود و برفت جاوید نماند؛ یک نفس
بود و برفت سیمرغ نبود؛ بلبلی بود
و دمی از بانگ خوشش در این
قفس بود و برفت *** پایان تمام آرزوها این
بود فرجام غمین آن معما،
این بود این بود حقیقت و فراموش
مکن بیدار شدن ز خواب رؤیا
این بود