خدایا شکر !!!!!!!!
چند هفته پیش بود که فقط به تو نالیدم: خدا!
چنان بر بساط محقر آرامشم پشت پا زدی که اینک، آرزومند همان لحظههایم.
پس دیگر حتی به تو نیز روی نمیآورم؛ که تنهاترین گمانت بردم؛ اما از تو نیز تنهاتر یافتم.
شکر! دیگر چه بایدم گفت؛ که در بارگاه لطف مستبدانة تو، تنها شاکرین پاداش مییابند؟! چه بایدم گفت وقتی ظالمانه، کمترین فریاد استغاثة بندهات را به پُتک منت و بلا در گلو خفه میکنی؟! چه توانم گفت وقتی ما بندگان را ساختهای تا ثناگویان تو باشیم و دیگر هیچ؟!
پس شُکر! شُکرت ای یزدان دادار و ای خالق کردگار؛ ای آفرینندة زمین و آسمان، و ای صاحب عقل و دل و جان؛ شُکرت ای سرمایة عاشقان و ای ینبوع و مایة شیدایی شیفتگان!!!!!
شادمان گردیدی؛ نه؟ به تلخْخندم خُرده مگیر؛ که این، پایان همة ایمانی است که روزگاری به خدایانی چونان تو داشتم.
پس به مقام والای شاهی و خداییات بناز و همچنان بر دشمنان مُلک یکتاییات بتاز؛ از ازل تا ابد بر اریکة عرش ربانیات تکیه میدار و دل دشمنان به آلام و شداید، رنجه میدار!
و بگذار در خلوت دلی که دیگر تو نیز در آن جایی و راهی نداری، زنگ غم و غوغای سکوت، ترنم محزون خویش سراید!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند . . . .
شلااااااااااااااااااااااااااااام!
میگم شما که دلت برای خودت تنگ میشه نمیشه برای منم تنگ بشه بهم سر بزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟