ـ «به کجا چنین شتابان؟»
ـ گون از نسیم پرسید ـ
ـ «دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
ـ «همه آرزویم؛ اما
چه کنم که پایْبستم!
سفرت به خیر!
اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی،
به شکوفهها؛
به باران
برسان سلام ما را!»
«دکتر شفیعی کدکنی»
به به ! دکتر شفیعی هم که همیشه یه سرو گردن بالاتر از بقیه ایستاده چه توی شعر چه کتاب ها و مقالات عرفانی . خدا حفظشون کنه
از نوشته های خیلی خیلی قشنگ خودتون هم بدارید اینجا . واقعا خوشحال می شم بخونموشن . البته اگه افتخار بدین !!
آدرس چند تا وبلاگ به نظر خودم جالب رو هم براتون میذارم :
www.sirhermes.blogspot.com
گاهی که در مورد فیلم یا کتاب می نویسه می خونم مطالبش رو . به نظرم دید خوبی داره
بازم یادم اومد براتون آدرساشونو می نویسم
توی صفحات وبلاگ، خیلیاش مال خودمه
یا لااقل آدرس دادم
اره من اون موقع که اینو براتون نوشتم هنوز همه ِ وبلاگتونو نخونده بودم و نمی دونستم اینقدر مطلب گذاشتین و خیلیاشم از خودتونه
مرسی به به !