راه بی‌برگشت

 

سه ره پیداست

نوشته بر سر هر یک به سنگ‌اندر

حدیثی کـِِش نمی‌خوانی بر آن دیگر!

نخستین: راه نوش و راحت و شادی

به ننگ آغشته؛ اما رو به شهر و مُلک و آبادی

دودیگر: راهِ نیمش ننگ؛ نیمش نام

که گر سربرکنی، غوغا

و گر دم درکشی، آرام

سه‌دیگر: راه بی‌برگشت؛ بی‌فرجام

 

من اینجا بس دلم تنگ است!

و هر سازی که می‌بینم، بدآهنگ است!

بیا ره‌توشه برداریم،

قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم،

ببینیم آسمانِ هرکجا آیا همین رنگ است؟


«مهدی اخوان ثالث»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد