حصار دلشکن



سلام بر تو ای جنون، که می‌دهی فراری‌ام

از این حصار دلشکن به جاده می‌سپاری‌ام

همیشـه بیم داشتم که گر ز پا درافکــند

زمانـه‌ام؛ ز دشمـنی ز خاک برنداری‌ام

ز خاک برنداشـتی؛ نمانده جای آشـتی

چه بیهُده است این‌که سر به شانه می‌گذاری‌ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد