تو از اول، سلامت پاسخِ
بدرود با خود داشت وگرنه سحرِ صوتت، جذبة
داوود با خود داشت ببخشایم که میبنــدم دگر
پلکِ تماشـــــا را که رقصِ شّعلهات در پیچوتابَش،
دود با خود داشت مرا بـا بـرکهام بگـــذار؛
دریا ارمغـــــــانِ تو بگو جویِ حقیری، آرزوی رود
با خود داشت